به گزارش شهرآرانیوز؛ شاید برای خیلی از افراد نسل جوان این سوال مطرح باشد که چرا مردم افغانستان علیه دولت کمونیستی و رژیم نورمحمد ترهکی دست به قیام زد؟
این عده احتمالا روحانیت و رهبران قیام را مقصر جلوه بدهند و بگویند که اگر دست به قیام نمیزدند جنگ نمیشد و مردم در آرامش زندگی میکردند و کشور هم ویران نمیگردید و افغانستان وارد یک بحران ناتمام که پایانش هم معلوم نیست نمیشد.
اما وقتی به ۴۳ سال قبل برگردیم و تاریخ را ورق بزنیم و وقایع و اتفاقات آن زمان را با دقت بررسی کنیم درمییابیم که چرا مردم بر علیه دولت کمونیستی خلق و پرچم دست به قیام زد. در واقع مردم مجبور گردید که علیه رژیم کمونیستی دسته به قیام بزنند.
چند عامل باعث گردید که کاسه صبر مردم به سر رسیده و چارهای جز قیام و دست بردن به سلاح راه دیگری باقی نماند.
کودتاچیان ۷ ثور/اردیبهشت برای تحکیم پایههای رژیم خود و ترس از اقدام نظامی نظامیان ناراضی و غیر حزبی وفادار به مردم، ابتدا همه افسران و جنرالان پایین رتبه و عالی رتبه ارتش و پلیس را دستگیر شنکجه و به قتل رساندند.
پس از تصفیه افراد نظامی و افسران ارتش و پلیس شروع به دستگیری روحانیت و شخصیتهای مذهبی نمودند و صدها نفر از چهرههای سرشناس و شخصیتهای بزرگ علمی و روحانی را دستگیر، زندانی و سر به نیست نمودند تا مبادا خطری از جانب اینها رژیم کودتا را تهدید نماید.
این دستگیریها از عالمان بزرگ و نامدار در کابل و سایر شهرها شروع گردیده و به تدریج به ولایات و ولسوالیها و مناطق دور دست و ملاهای درجه سه و معمولی رسید و هرکسی را که توانست دستگیر نموده و سر به نیست کردند.
رژیم کمونیستی پس از روحانیت از افراد تحصیل کرده و دانشگاهی احساس خطر میکرد و این قشر را مانع عمده بر سر تحکیم پایههای نظام نامشروع و برنامههای ضد ملی خود میدانست از این رو شروع به دستگیری و از میان بردن آنها نمودند و هزاران نفر از افراد تحصیل کرده به شمول استادان دانشگاه، دکتران، انجنیران و محصلان را از ولایات مختلف دستگیر و روانه زندان کرده و بسیاری از آنان را به اتهامات واهی به شهادت رساندند چنانکه در لیست کشتار ۵ هزار زندانی پلچرخی و اتهامات وارده بر آنها را بررسی میکنیم میبینیم که همه آن افراد بیگناه و به دلیل اتهام واهی دستگیر و شهید شدند.
رژیم کودتا علاوه بر نظامیان، روحانیت و دانشگاهیان خوانین و متنفذان قومی را نیز دشمن پنداشته و خطری بالقوه برای رژیم میدانستند لذا برای دستگیری و کشتن آنها نیز اقدام نمودند و هرکسی را که عنوان خان و ارباب داشتند دستگیر و روانه پلچرخی نمودند و تعداد زیادی از آنها را هم به قتل رساندند.
افغانستان که تازه داشت گام در جهت پیشرفت و ترقی بر میداشت و فضای باز سیاسی را تجربه میکرد احزاب و نهادهای مدنی شکل میگرفت آزادی بیان و رسانه را لمس مینمود با کودتای داودخان و سپس با کودتای کمونیستها در۷ ثور/اردیبهشت ۱۳۵۷ همه این دستاوردها را از دست داد و جو اختناق و خفقان شدید حاکم گردید و هرگونه حق اعتراض از مردم گرفته شد و آزادیسیاسی و اجتماعی با محدودیت رو برو گردید.
خلقیهای تازه به دوران رسیده و بیتجربه در امور دولت داری و سیاست بلا فاصله پس از تصاحب قدرت چنان جو استبداد و خفقان را به وجود آوردند که مردم از سایه خود هم میترسیدند.
رژیم کمونیستی که میخواست هرچه زودتر نظام مارکسیستی را در افغانستان پیاده سازد بدون توجه به شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه افغانستان شروع به صدور فرمانهای حکومتی در جهت اصلاحات مورد نظر خود کردند. صدور فرمانهای عجولانه برای تقسیم زمین خوانین و زمینداران بزرگ بین دهقانان، لغو یا تخفیف طلب زمین داران بزرگ و سودخواران از دهقانان، برابری زن و مرد، آموزش اجباری سواد برای زنان، لغو شیربها و کاهش مصارف عروسی از مواردی بود که توسط فرمانهای پی درپی حکومت ترهکی صادر میشد.
ظلم و استبداد و سیاست سرکوب و بیتوجهی به خواستههای مردم و ارزشهای دینی و فرهنگی جامعه باعث گردید که مردم علیه رژیم کمونیستی دست به قیام مسلحانه بزنند و به فکر سرنگونی آن برآیند.
منبع: پیام آفتاب